شعر سربازی.../سلامتی هرچی سربازه
از سربازی بگم برات ، از آشخوري بگم برات /ازصبح بلند شدناش، از آنكارد كردناش
اول بگم كه هرروز، يا كه يكي درميون ميشي نگهبان روز
نگهبان آسايشگاه ميون صبح و ناشتا
نكنه يه دفعه بياد افسر نگهبان پير اونو كنه غافلگير/اضاف، سه چهار پنج روزه يا تنبيه ده روزه
صدامياد بيداريه، بيدار بشيد بيداريه/ عجب صدايه نحسي، عجب كله خر هستي
حيف كه شده ارشد ما ،مانع ول رفتن ما/ وگرنه يه مشتي ميخورد، دوتاسيلي رشتي ميخورد
با هزار تا قر و فر بلند شديم از رو لف/ حالا شروع شد آنكارد ،ميون اين همه خواب
از غذاها بگم برات،دست ننم درد نكنه/ با يه سوپ و با يه آش ما رو ميكرد شاد باش
غذايه اينجا رو بگم ، حتما ميگيد چلو مرغ يا حداقل خود مرغ
سيب زميني ناپخته با تخمرغه سوخته
حالا بخور يا كه نخور، گشنه بمون يا كه نمون/ نازتو رو كي ميخره ، آب قورتو كي ميبره
زود لباسا رو بپوشيم ،كفش و پوتين و بپوشيم/ داره مياد توي راس،سبيل كلفت و آقاست
از جلو نظام خبر دار زود بايستید راست ِراست/ وای اومده فرمانده ، شل شده پاي بنده
بقيه اش رو بعدا مينويسم...